جامی:وقت آن شد کز فلک زرین حمایل بگسلند رشته پیوند مهر از مهره گل بگسلند
❈۱❈
وقت آن شد کز فلک زرین حمایل بگسلند
رشته پیوند مهر از مهره گل بگسلند
حاصل این سیر دوری چون همه سرگشتگی ست
زنگ های انجم از فیروزه محمل بگسلند
❈۲❈
چون نه بر حسب مراد افتد نتایج را ظهور
نسبت تاثیر فاعل را ز قابل بگسلند
سلک نظم هستی آمد عاشقان را سلسله
فرخ آن ساعت که مجنونان سلاسل بگسلند
❈۳❈
کی تواند زد دل اندر دامن مقصود چنگ
گرنه عقل و وهم چنگ از دامن دل بگسلند
گرنه در قطع موانع تیز باشد تیغ عشق
رهروان امید از قطع منازل بگسلند
❈۴❈
بگذرد مرغ دل جامی ازین سبز آشیان
گر زبان همتش بند شواغل بگسلند
کامنت ها