جامی:ای آرزوی جان دهن از گفت و گو مبند بر عاشقان خسته در آرزو مبند
❈۱❈
ای آرزوی جان دهن از گفت و گو مبند
بر عاشقان خسته در آرزو مبند
خار ستیز در قدم اهل دل مریز
بر طالبان وصل ره جست و جو مبند
❈۲❈
گرد عذار دائره عنبرین مکش
بر آفتاب سلسله مشکبو مبند
در زلف تو مجال گذر نیست شانه را
چندین دل شکسته به هر تار مو مبند
❈۳❈
جز نیستی نشان ندهد زان میان کمر
بهر خدا که تهمت هستی بر او مبند
جان شد ز رنگ و بوی میم تازه ای حریف
روی قدح مپوش و دهان سبو مبند
❈۴❈
بلبل به گفت و گو غم گل می برد به سر
جامی چو غنچه با دل خون دم فرو مبند
کامنت ها