جامی:به خونم گر کشی تیغ ای ستمگر نخواهد شد تمنای تو از سر
❈۱❈
به خونم گر کشی تیغ ای ستمگر
نخواهد شد تمنای تو از سر
خرامان بگذرم گفتی به خاکت
خدا را سرو من زین فکر مگذر
❈۲❈
رقیب احوال دردم نیک داند
سگ کویت ازو صد بار بهتر
بنفشه گرد گل در خواب دیدم
معبر شد به آن جعد معنبر
❈۳❈
مکن با قدش ای دل یاد طوبی
مشو هر لحظه مرغ شاخ دیگر
به رخ نقش خیال او کشیدی
زدی ای اشک آخر سکه بر زر
❈۴❈
چه خوش باشد به بزم عیش جامی
می اندر جام و دلبر در برابر
کامنت ها