جامی:گر چه طفلی و هنوزت شکر آلوده شیر دل صد پیر و جوان هست به عشق تو اسیر
❈۱❈
گر چه طفلی و هنوزت شکر آلوده شیر
دل صد پیر و جوان هست به عشق تو اسیر
هدف تیر خودم ساز که باری به طفیل
به من افتد نظرت چون نگری از پی تیر
❈۲❈
رهزن اهل طریقت شدی ای تازه جوان
وای ما گرنه مددگار بود همت پیر
گر کنم بر سر کوی تو ز خارا بستر
زیر پهلوی من آن نرم تر آید ز حریر
❈۳❈
جذبه عشق توام طور خرد بر هم زد
گر کنم بی خودیی بر من دیوانه مگیر
چند گریم ز غمت آه کزین رشحه درد
نتوان نقش جفا شستنت از لوح ضمیر
❈۴❈
جامی آمد به سر کوی تو جان بر کف دست
گر چه این تحفه بود پیش سگان تو حقیر
کامنت ها