جامی:عاشقم بی دلم غریب و اسیر کارم از دست رفت دستم گیر
❈۱❈
عاشقم بی دلم غریب و اسیر
کارم از دست رفت دستم گیر
آب جویان سرو قامت توست
گر چه بادش کشید در زنجیر
❈۲❈
ما به یاد تو زنده می مانیم
ورنه هجران نمی کند تقصیر
هر دم از اشک سرخ بر رخ زرد
شرح شوق تو می کنم تقریر
❈۳❈
چه عجب کز توام گزیری نیست
نیست کس را ز جان خویش گزیر
ابرو و غمزه بس تو را پی صید
گوشه گیر از کمان بیفکن تیر
❈۴❈
جامی آشفته جوانی شد
سود کی داردش نصیحت پیر
کامنت ها