جامی:ای سهی سرو تو را سنبل مشکین بر سر عقلم از سر بربودی و دل و دین بر سر
❈۱❈
ای سهی سرو تو را سنبل مشکین بر سر
عقلم از سر بربودی و دل و دین بر سر
هست سنبل به چمن شاه ریاحین لیکن
آمده کاکلت از شاه ریاحین بر سر
❈۲❈
تا تو را دیده ام از حسن جهانی به نیاز
می کشم پیش تو سر چشم جهانبین بر سر
شاه دوران اگر این شکل و شمایل بیند
تخت جاهت دهد و افسر تمکین بر سر
❈۳❈
هر شب آهم فکند شعله به بالین و بود
تا سحر مشعلم از شعله بالین بر سر
سین دندان به تبسم بنما روز پسین
کاید آن خوشترم از خواندن یاسین بر سر
❈۴❈
جامی این نظم بخوان تا فلک از بهر نثار
دانه ها ریزدت از رشته پروین بر سر
کامنت ها