جامی:شیخ خودبین که به اسلام برآمد نامش نیست جز زرق و ریا قاعده اسلامش
❈۱❈
شیخ خودبین که به اسلام برآمد نامش
نیست جز زرق و ریا قاعده اسلامش
خویش را واقف اسرار شناسد لیکن
نه ز آغاز وقوف است نه از انجامش
❈۲❈
جز قبول دل عامش نبود کام ولی
می کند رد دل خاص قبول عامش
دام تزویر نهاده ست خدایا مپسند
که فتد طایر فرخنده ما در دامش
❈۳❈
حبذا پیر خرابات که در مجلس انس
می برد روح قدس فیض حیات از جامش
گر چه از حاصل خود دفتر ایام بشست
نام کس نیست برون از ورق انعامش
❈۴❈
هر که بر نعمت او شکر نگوید جامی
می شمارد خرد از دایره انعامش
کامنت ها