جامی:دلم شد جزو جزو از تیغ بی داد تو و هر یک بود پیوسته اندوه و غمت را جزو لاینفک
❈۱❈
دلم شد جزو جزو از تیغ بی داد تو و هر یک
بود پیوسته اندوه و غمت را جزو لاینفک
ز تو سررشته کارم کشد روزی به حیرانی
درین دعوی ندارم جز سر زلف تو مستمسک
❈۲❈
ز باریکی میانت در کمر سری ست لایفهم
ز پنهانی دهانت زیر لب رمزی ست لایدرک
چه غم گر اندک اندک شد غمت بسیار اندر دل
همه فیض نوال توست اگر بسیار اگر اندک
❈۳❈
مکش یکبارگی بر ما خط نادانی ای خواجه
که در کار جهان گولیم و در عشق بتان زیرک
اگر بر تارکم سنگی رسد از پاسبان تو
به صد تعظیم و حرمت دارمش چون تاج بر تارک
❈۴❈
قدش طوبی بود جامی اگر بر یاد او فردا
کنی در پای طوبی جا فطوبی ثم طوبی لک
کامنت ها