جامی:چشم تو صاد است و سر زلف دال با خود ازان هر دو مرا صد خیال
❈۱❈
چشم تو صاد است و سر زلف دال
با خود ازان هر دو مرا صد خیال
خواست مصور که کشد نقش تو
چهره گشادی و کشید انفعال
❈۲❈
هست دل سوخته پیش لبت
تشنه لبی بر لب آب زلال
حال من از وصف جمالت نکوست
گفتم و پیش تو نکووصف حال
❈۳❈
گر سر ما خاک رهت شد چه باک
باد چنین صد به رهت پایمال
جامی ازان لب سخن آغاز کرد
شد لقبش طوطی شیرین مقال
❈۴❈
یافت کمالی سخنش تا گرفت
چاشنیی از سخنان کمال
کامنت ها