جامی:ای دل ز دست برده به مشکین خط خودم یکبار یاد کن به دو انگشت کاغذم
❈۱❈
ای دل ز دست برده به مشکین خط خودم
یکبار یاد کن به دو انگشت کاغذم
جمعیت من از تو مثنی شود اگر
روزی کنی عزیز به یک لفظ مفردم
❈۲❈
گردم به سر چو خامه جهان را ز دست تو
گر خط دلکش تو نسازد مقیدم
تشدیدوار اگر چه نهی اره ام به فرق
یابی در اتحاد چو حرف مشددم
❈۳❈
شستم کتاب عشق به تدبیر عقل و باز
خط تو می برد به سر درس ابجدم
دل از ره خیال زند نقب اگر چه بخت
دیوار کرد سوی تو راه شد آمدم
❈۴❈
جامی به عیش کوش که این شیوه قدیم
تجدید یافت از سخنان مجددم
کامنت ها