جامی:به مسجدی که خم ابروی تو را نگریم نماز را بگذاریم و سجده تو بریم
❈۱❈
به مسجدی که خم ابروی تو را نگریم
نماز را بگذاریم و سجده تو بریم
اگر به کوی تو ما را بود مجال گذر
به خاک پای تو کز خلد و حور او گذریم
❈۲❈
تو را چو هست به حال شکستگان نظری
به حال ما بنگر کز همه شکسته تریم
ز دست خضر چه سود آب زندگی ما را
اگر ز ساغر لعل تو جرعه ای نخوریم
❈۳❈
به استخوانی اگر چند یاد ما نکنی
هزار شکر که باری ازان سگان دریم
به مهر سیمبرانیم کرده چهره چو زر
نه همچو ساده دلان در هوای سیم و زریم
❈۴❈
سگ تو دوش به جامی فغان کنان می گفت
خموش باش که از ناله ات به درد سریم
کامنت ها