جامی:از عشق تبرا چه کنم چون نتوانم با عقل تولا چه کنم چون نتوانم
❈۱❈
از عشق تبرا چه کنم چون نتوانم
با عقل تولا چه کنم چون نتوانم
از درد تو داغی ست کهن بر دل ریشم
تدبیر مداوا چه کنم چون نتوانم
❈۲❈
از نازکی خوی تو خواهم که ز رویت
پوشم نظر اما چه کنم چون نتوانم
هر چند که بگذشت ز حد وعده وصلت
آهنگ تقاضا چه کنم چون نتوانم
❈۳❈
خاریم شکسته ست به پا بر سر کویت
عزم گل و صحرا چه کنم چون نتوانم
زد شعله به جان شوق وصال توام امروز
تاخیر به فردا چه کنم چون نتوانم
❈۴❈
من جامی مشهور به سودای بتانم
ترک رخ زیبا چه کنم چون نتوانم
کامنت ها