جامی:گر همیباشم به کنج خانه شیدا میشوم ور همیآیم میان خلق رسوا میشوم
❈۱❈
گر همیباشم به کنج خانه شیدا میشوم
ور همیآیم میان خلق رسوا میشوم
ای خوش آن دم کو چو طفلان میزند سنگ جفا
ناگه ار جایی من دیوانه پیدا میشوم
❈۲❈
لطف پنهانی و ناز آشکارم میکشد
تا بدین حد نی خراب شکل زیبا میشوم
باغبانا بهر گل چیدن مجو آزار من
چون درین بستان من از بهر تماشا میشوم
❈۳❈
گفت روزی خواهمت کشتن به دست خود کنون
مهلت از حد شد برش بهر تقاضا میشوم
روزها با این و آن هرگونه باشد بگذرد
وای جان من در آن شبها که تنها میشوم
❈۴❈
جامیا روی خلاصی چون بود چون درد عشق
میرود پیش از من بیچاره هرجا میشوم
کامنت ها