جامی:جز آنکه مهر تو را جا به جان خود کردیم تو خود بگوی به جای تو ما چه بد کردیم
❈۱❈
جز آنکه مهر تو را جا به جان خود کردیم
تو خود بگوی به جای تو ما چه بد کردیم
مرم ز چشم رمد دیده کو خیال رخت
که ما ز خاک درت رفع آن رمد کردیم
❈۲❈
چو دیده را پی فراشی حریم درت
نماند آب به خون دلش مدد کردیم
حدود منزل دل عشق و شوق و صدق و وفاست
پی نزول تو وقفش به چار حد کردیم
❈۳❈
بلند گشت سخن چون به قامت تو رسید
چو ذکر قامت خوبان سروقد کردیم
زدیم بر محک امتحان هر آن نقدی
که بی عیار قبول تو بود رد کردیم
❈۴❈
به کنج صومعه جامی دم از خرد می زد
به یک دو جام میش فارغ از خرد کردیم
کامنت ها