جامی:ای شه تنگ قبایان مه زرین کمران سرور کج کلهان خسرو شیرین پسران
❈۱❈
ای شه تنگ قبایان مه زرین کمران
سرور کج کلهان خسرو شیرین پسران
مرهم سینه بی کینه آشفته دلان
مردم دیده غمدیده صاحبنظران
❈۲❈
تا کی افتم به رهت آه زنان اشک فشان
تا کی آیم به درت نعره زنان جامه دران
گذری کن به سر عاشق مهجور که هست
محنت عاشقی و دولت خوبی گذران
❈۳❈
با خیال تو سحر معذرتی می گفتم
کای شده مونس تنهایی خونین جگران
خویش را شهره به عشق دگران می سازم
تا نگویند حدیث من و تو بی خبران
❈۴❈
گفت جامی چو دلت شیفته ماست چه باک
گر به تلبیس شوی شهره به عشق دگران
کامنت ها