جامی:بگشاد نقاب از رخ گل باد بهاران شد طرف چمن بزمگه باده گساران
❈۱❈
بگشاد نقاب از رخ گل باد بهاران
شد طرف چمن بزمگه باده گساران
شد لاله ستان گرد گل از بس که نهادند
رو سوی تماشای چمن لاله عذاران
❈۲❈
در موسم گل توبه ز می دیر نپاید
یاد است مرا این سخن از تجربه کاران
از سبحه شماران مطلب گوهر مقصود
کامد صدف آن کف انگورفشاران
❈۳❈
بر صحبت گل دل منه ای مرغ که چون تو
گشتند درین باغ و گذشتند هزاران
از گمشدگان زیر گل آمد به تو سبزه
همچون خط یاران که نویسند به یاران
❈۴❈
بین غنچه نشکفته که آورد به سویت
سربسته پیامی ز دل سینه فگاران
جامی نرود سوز تو از سینه به گریه
داغ دل لاله نشود شسته به باران
کامنت ها