جامی:روزی که می سرشت فلک آب و خاک من می سوخت ز آتش تو دل دردناک من
❈۱❈
روزی که می سرشت فلک آب و خاک من
می سوخت ز آتش تو دل دردناک من
سررشته وصال تو گر آمدی به کف
پیوند یافتی جگر چاک چاک من
❈۲❈
هر چند دل ز یاری خود پاک بینمت
دانم سرایتی بکند عشق پاک من
روزی که می نوشت قضا نامه اجل
شد نامزد به تیغ جفایت هلاک من
❈۳❈
جامی مجوی خوش دلی از من که در ازل
آمیختند با غم و درد آب و خاک من
کامنت ها