جامی:با یار کوچ کرده که گوید پیام من وانجا به جز صبا که رساند سلام من
❈۱❈
با یار کوچ کرده که گوید پیام من
وانجا به جز صبا که رساند سلام من
من کیستم که نامه فرستم به سوی او
در نامه سگانش نویسید نام من
❈۲❈
جانم ستد که از لب شیرین عوض دهم
رفت آخر و به گردن خود برد وام من
عمری ز اشک دانه فشاندم ولی چه سود
چون نامد آن کبوتر رحمت به دام من
❈۳❈
ای صید پیشه چاره چه سازم خدای را
کان آهوی رمیده شود صید رام من
تا کی به وصل سیم عذاران کنم طمع
صد ره مرا بسوخت طمع های خام من
❈۴❈
جامی مگوی کین همه مستی و شور چیست
کز خم عشق پر ترک افتاد جام من
کامنت ها