جامی:عاشقان را قوت جان از لعل شکرخند کن سرکشان را پای دل در زلف مشکین بند کن
❈۱❈
عاشقان را قوت جان از لعل شکرخند کن
سرکشان را پای دل در زلف مشکین بند کن
سوخت جانم در تمنای لب شیرین تو
تلخکامی را به دشنامی ز خود خرسند کن
❈۲❈
گر گسست از دست مظلومان عنان تو سنت
رشته جان از تنم برکش بدان پیوند کن
تا به کی فارغ گذشتن از گرفتاران دل
گوشه چشمی به حال ناتوانی چند کن
❈۳❈
عکس لب در جام می بنمای و آنگه خوش بنوش
شربت تلخ است آن را چاشنی از قند کن
وعده وصل ار دهی خوش کن به سوگندی دلم
نقد جان بستان ز من کفارت سوگند کن
❈۴❈
مرد حاجتمند یک دیدار جامی بر درت
رحمتی بر حال درویشان حاجتمند کن
کامنت ها