جامی:جلوه آن شوخ و جولان سمند او ببین هر طرف آزاده ای سر در کمند او ببین
❈۱❈
جلوه آن شوخ و جولان سمند او ببین
هر طرف آزاده ای سر در کمند او ببین
فتنه را خواهی پی تاراج عقل و دین سوار
کرده جا بر پشت زین سرو بلند او ببین
❈۲❈
بس که خون گریم به راهش چون مه نو در شفق
غرقه در خون دلم نعل سمند او ببین
لب ز می تر کرد طاووسان باغ سدره را
چون مگس پیرامن جلاب قند او ببین
❈۳❈
ای که گویی گریه تلخ تو چندین بهر چیست
خنده شیرین ز لعل نوشخند او ببین
چشم بد را خالش افشانده ست بر آتش سپند
خط مشکین گرد رخ دود سپند او ببین
❈۴❈
گفته ای جامی سبکبار است در جانش درآی
کوه محنت بر دل اندوهمند او ببین
کامنت ها