جامی:زهی چشم جهان بین روشن از تو به چشم ما جهان چون گلشن از تو
❈۱❈
زهی چشم جهان بین روشن از تو
به چشم ما جهان چون گلشن از تو
مکن گو خانه ام روشن مه پر
که پر ماه است بام و روزن از تو
❈۲❈
ز بس در دلیری استاد گشتی
بتان گیرند تعلیم این فن از تو
لبت گر جان ستان بودی چو غمزه
نبردی جان سلامت یک تن از تو
❈۳❈
بدرد جیب تا دامن گر افتد
جدا همچون قبا پیراهن تو
زند گل لاف با پیراهنت لیک
ندارد بویی آن تردامن از تو
❈۴❈
مگو هر دم چه خواهی جامی از من
که غیر از تو نمی خواهم من از تو
کامنت ها