جامی:چرخ اخضر کز دو چشم خاست موج خون در او شیشه سبز است و اشکم باده گلگون در او
❈۱❈
چرخ اخضر کز دو چشم خاست موج خون در او
شیشه سبز است و اشکم باده گلگون در او
شد جهان از اشک من دریا و می ترسم شود
غرقه از بار دل من زورق گردون در او
❈۲❈
جا درون دل گرفتی چاکش از پیکان بدوز
تا نیابد ره خیال غیری از بیرون در او
رشته جان گر ز زلفت نگسلد چندین مپیچ
جان من گو باش یک تار دگر افزون در او
❈۳❈
عشق تو هوشم ز دل بربود ترک عشوه ده
باده مست افتاد و مردافکن مریز افیون در او
روی مجنون بود در لیلی ولی زد بحر عشق
عاقبت موجی که گم شد لیلی و مجنون در او
❈۴❈
مخزن سلطان عشق آمد دل جامی و نیست
جز خیال لعل جانان گوهری مخزون در او
کامنت ها