جامی:سیب زنخدان تو را به ز به یافت دلم متعه الله به
❈۱❈
سیب زنخدان تو را به ز به
یافت دلم متعه الله به
دانه خال از ذقنت چون نمود
دانه چو هرگز ننماید ز به
❈۲❈
گشت به از دانه خال آن ذقن
گر چه بود میوه بی دانه به
گفت زهی هر که بدید ابرویت
نیست بلی چاره کمان را ز زه
❈۳❈
غم چو دهی قسمت دل خستگان
قسمت من بیش ده و پیش ده
نیست به چالاکی و چستی چو تو
نی که میان بست به چندین گره
❈۴❈
بین لب او جامی و بی خود بیفت
باده خور و مست شو و سر بنه
کامنت ها