جامی:آن که بالای تو را افراخته بهر جان من بلایی ساخته
❈۱❈
آن که بالای تو را افراخته
بهر جان من بلایی ساخته
دست قدرت جمله اسباب جمال
جمع کرده شکل تو پرداخته
❈۲❈
سیل جانها می رود در کوی تو
بس که جان عاشقان بگداخته
هر که دیده لطف چوگان بازیت
جای گول آنها سر خود باخته
❈۳❈
می گریزم من دو اسبه وز عقب
می رسد خیل خیالت تاخته
گوهر دریای راز است اشک من
موج عشقش بر کنار انداخته
❈۴❈
کم شناسی قدر جا می را ز هیچ
کس به از تو قدر او نشناخته
کامنت ها