جامی:رسید از ره آن شاه خوبان پیاده قبا چست کرده کله کج نهاده
❈۱❈
رسید از ره آن شاه خوبان پیاده
قبا چست کرده کله کج نهاده
پی قتل عشاق ز ابرو و غمزه
کمانی کشیده خدنگی گشاده
❈۲❈
ز روی زمین چون قدم برگرفته
جهانی به خدمت زمین بوسه داده
سرشکم که هرگز ستادن نداند
چو با خاک پایش رسیده ستاده
❈۳❈
پری و آدمی قاصرند از جمالش
همانا که از ماه و خورشید زاده
سگ آستان نیازم که دارم
به گردن ز طوق وفایش قلاده
❈۴❈
مزن بهر بیگانگان فال عشقش
که این قرعه بر نام جامی فتاده
کامنت ها