جامی:منم اکنون به سر کوی وفا خاک شده هر چه جز عشق تو ز آلایش آن پاک شده
❈۱❈
منم اکنون به سر کوی وفا خاک شده
هر چه جز عشق تو ز آلایش آن پاک شده
مرهم ریش کسانی و ازین درد مرا
سینه مجروح و دل افگار و جگر چاک شده
❈۲❈
تند مخرام و ببین هر طرفی شیفته ای
فتنه بر شیوه آن قامت چالاک شده
منکر عشق مشو خواجه که بدنامی عشق
همه زین هرزه روی چند هوسناک شده
❈۳❈
شعله در خوشه پروین زده و خرمن ماه
شرری کز دل گرمم سوی افلاک شده
چشم مست تو که می داشت به مردم نظری
دور ما آمده خونخواره و بی باک شده
❈۴❈
هم عنان با دگرانی تو و مسکین جامی
مانده از دور دلی بسته فتراک شده
کامنت ها