جامی:ای غمت هر لحظه جان ناتوانی سوخته برق عشقت خانه بی خانمانی سوخته
❈۱❈
ای غمت هر لحظه جان ناتوانی سوخته
برق عشقت خانه بی خانمانی سوخته
این چنین کز هر درونی سوز عشقت شعله زد
عاقبت بینم ازین آتش جهانی سوخته
❈۲❈
تربت ما را علم هم ز آتش دل به چو ما
با درون آتشین رفتیم و جانی سوخته
قصه سوز دل پروانه را از شمع پرس
شرح آن آتش ندارد جز زبانی سوخته
❈۳❈
سوخت جامی ز آتش عشق آن چنان کز وی نماند
جز کفی خاکستر و چند استخوانی سوخته
کامنت ها