جامی:گشاد گنج جواهر به بوستان ژاله به فرش سرو و سمن شد گهرفشان ژاله
❈۱❈
گشاد گنج جواهر به بوستان ژاله
به فرش سرو و سمن شد گهرفشان ژاله
گسست سبحه روحانیان که سوی زمین
فتد چو مهره تسبیح از آسمان ژاله
❈۲❈
میان شاخ و شکوفه خوش اجتماعی بود
که سنگ تفرقه انداخت در میان ژاله
گرفت بچه طوطی همه بساط چمن
چو طوطی فلک انداخت بیضه سان ژاله
❈۳❈
دراز کرد در اوصاف گل زبان سوسن
ز غیرتش گره افکند بر زبان ژاله
گهر ز بحر شود زاده عکس آن بنگر
چو سیلها کند از هر طرف روان ژاله
❈۴❈
چو عاشقی که زند سنگریزه بر معشوق
به باغ شاهد گل را کند نشان ژاله
دکان شیشه گر است از حباب آب شمر
که سنگ می فکند سوی آن دکان ژاله
❈۵❈
چو بوته ایست سرخ لاله کش هر دم
پی گداز نهد سیم در دهان ژاله
کلام مدعی و جامی آن زمان که شود
در امتحان گهر رشته بیان ژاله
❈۶❈
بود دو قطره نازل شده ز فیض سحاب
که گردد این به مثل در ناب و آن ژاله
کامنت ها