جامی:نشان نبود ز عهد الست و قول بلی که می رسید به گوش دلم ز عشق ندی
❈۱❈
نشان نبود ز عهد الست و قول بلی
که می رسید به گوش دلم ز عشق ندی
ازان ندی ست که جانم فدی ست در ره عشق
هزار جان گرامی فدیش باد فدی
❈۲❈
ازان ندی ست که یک نغمه چون برون افتاد
صدای آن ز ثریا گرفت تا به ثری
از آن ندی ست که از شاخ سرو مرغ چمن
بر اهل ذوق کند داستان عشق املی
❈۳❈
صفای دردکشان تافت بر دل صوفی
پلاس میکده را ساخت طیلسان و ردی
ز عکس جلوه معشوق بهره مند نشد
کسی که آینه خویش را نداد جلی
❈۴❈
رموز عشق توان گفت لیک با محرم
پر است خاطر جامی ازان رموز ولی
کامنت ها