جامی:زهی از خط سبزت تازه رسم فتنه انگیزی ز تیغ غمزه ات نو دمبدم آیین خونریزی
❈۱❈
زهی از خط سبزت تازه رسم فتنه انگیزی
ز تیغ غمزه ات نو دمبدم آیین خونریزی
وزید از کوی تو بادی مشام جان معطر شد
ز زلفت می فشانی گرد یا خود مشک می بیزی
❈۲❈
بود پیوند جان آمیزش یاران تو این نکته
چرا هرگز نیاموزی و با یاران نیامیزی
شکار لاغرم زارم بکش پیش سگان افکن
نبینم قدر آن خود را که از فتراکم آویزی
❈۳❈
بود مجموعه هر فتنه شکل قد دلجویت
هزاران فتنه برخیزد چو تو از جای برخیزی
گریزانم ز هر نزدیک و دور ای جان برای تو
چه حال است این که چو بینی مرا از دور بگریزی
❈۴❈
ز حج برگشته جامی در خراسان داشت روی اما
رهش زد در میانه عشوه خوبان تبریزی
کامنت ها