جامی:گهی در دل گهی در دیده باشی دلم را خون کنی وز دیده پاشی
❈۱❈
گهی در دل گهی در دیده باشی
دلم را خون کنی وز دیده پاشی
ز لوح خاطرم نقش بتان را
تراشیدی خوشا این بت تراشی
❈۲❈
خریدار تو زان رو شد جهانی
که چون یوسف به خوبی گشته فاشی
چو چنگ از دست تو زان می خروشم
که چون چنگم رگ جان می خراشی
❈۳❈
چه می پرسی که جامی عاشق کیست
چه گویم من تو هم دانسته باشی
کامنت ها