جامی:نه غزالی که سرایم به خیالش غزلی یا زنم از رخ خورشید مثالش مثلی
❈۱❈
نه غزالی که سرایم به خیالش غزلی
یا زنم از رخ خورشید مثالش مثلی
نه کریمی که کنم فکر مدیحش چو فتد
ز آفت دهر در ارکان معیشت خللی
❈۲❈
نه فصیحی که به برهان سخن های لطیف
باشدش قوت بحثی و مجال جدلی
طی شد اسباب سخن ساقی گلچهره کجاست
که می لعل بود آنچه ندارد بدلی
❈۳❈
می خور و روی نکو بین که ملایک نکنند
ثبت در نامه اعمال تو به زین عملی
جیب خاص است که گنج گهر اخلاص است
نیست این در ثمین در بغل هر دغلی
❈۴❈
جامی از عشق مگو نکته به زاهد که بود
هر محل را سخنی هر سخنی را محلی
کامنت ها