جامی:صد خارم از فراق تو در پای دل شکست وز گلشن وصال تو نامد گلی به دست
❈۱❈
صد خارم از فراق تو در پای دل شکست
وز گلشن وصال تو نامد گلی به دست
پرواز گاه مرغ دلم شاخ سدره بود
از شوق دانه تو درین دامگه نشست
❈۲❈
هر کس که هست جرعه کش جام لعل توست
گر شیخ پارساست و گر رند می پرست
ز اوراق فضل و دفتر دانش دلم گرفت
خواهم نهاد رهن می ناب هر چه هست
❈۳❈
وارست می پرست به یک جرعه می ز خود
بیچاره خودپرست که هرگز ز خود نرست
ما ز آستان میکده گشتیم سربلند
یا رب ز موج فتنه مبادش اساس پست
❈۴❈
جامی به پای خم چو سبو سر بنه که چرخ
خواهد به سنگ حادثه این کاسه را شکست
کامنت ها