جامی:ای غمت آرزوی جان کسی درد تو مایه درمان کسی
❈۱❈
ای غمت آرزوی جان کسی
درد تو مایه درمان کسی
گر تو فرمان نبری درمان چیست
نشود بخت به فرمان کسی
❈۲❈
وه چه شمعی تو که روشن نکنی
هیچ گه کلبه احزان کسی
از تو داریم فغان ها که چرا
نکنی گوش به افغان کسی
❈۳❈
آیت رحمتی ای ماه ولی
کی فرود آیی در شان کسی
جان و سر در قدمت خواهم باخت
ای ز سر تا به قدم جان کسی
❈۴❈
گر تو این سرکشی از سر بنهی
جان کشم پیش تو جانان کسی
جامی احسنت که این طرز غزل
نتوان یافت به دیوان کسی
کامنت ها