گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سلیمی جرونی:چو شب اشک زلیخا ریخت برخاک برآمد یوسف خورشید از افلاک

❈۱❈
چو شب اشک زلیخا ریخت برخاک برآمد یوسف خورشید از افلاک
سپاه روم، شد بر زنگ، فیروز به تخت شرق، آمد خسرو روز
❈۲❈
برآمد رومیی ناگه به صد فن سر زنگی شب، برداشت از تن
شب اشک خویش ازین حسرت ببارید سحر از گریه های او بخندید
❈۳❈
دل خسرو کشیده زحمت تن فرود آمد سوی صحرای ارمن
به سوی چشمه ای شد رخت بگشود سر و تن شست و یک ساعت بیاسود
❈۴❈
ز بعد یک دو ساعت لشکرش نیز فرو راندند از دنبال پرویز
چو لشکر سر به سر آنجا رسیدند به صحرا خیمه بر خیمه کشیدند
❈۵❈
بربانو کسی بشتافت از راه که آمد خسرو پرویز ناگاه
مهین بانو چو آگه گشت زین کار سوی پرویز شد با گنج بسیار
❈۶❈
تبرکهای شایسته که شایست نثار و پیشکش چندان که بایست
فرسها را همه زین کرده از زر غلامان و کنیزان نیز یکسر
❈۷❈
خروش غلغل از مه تا به ماهی می و رامشگران چندانکه خواهی
ز بس کافتاده بد در هر کناره نیامد نقل و میوه در شماره
❈۸❈
ز بس کالوان نعمت بود بر هم ز مرغ و بره ها چیزی نبدکم
ستاره حاجب و خود چون مه نو زمین بوسید پیش تخت خسرو
❈۹❈
که خسرو چون علم زین بام افراشت مر این بیچاره را از خاک برداشت
توقع دارم از سلطان عالم که در دولت در اینجا شاد و خرم
❈۱۰❈
بود ما را به سلطانی پناهی بیاساید در اینجا چند گاهی
چو خسرو این همه اعزاز ازو دید زمینی خوب و صحرایی نکو دید
❈۱۱❈
اجابت کرد و آنگه با دل شاد به دارالملک ارمن رخت بنهاد

فایل صوتی شیرین و فرهاد بخش ۱۶ - رسیدن خسرو به ارمن

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها