گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سلیمی جرونی:سحر کز کوه سر زد خسرو شرق ز تیغ کوه عالم شد پر از برق

❈۱❈
سحر کز کوه سر زد خسرو شرق ز تیغ کوه عالم شد پر از برق
شه عالم ستان، یعنی که پرویز سوی صیدش سمند عزم شد تیز
❈۲❈
برون آمد به صحرا با سواران به دولت همرکابش تاجداران
در آن روزش نبد جز بی غمی هیچ نبود از بیشی آن مه را کمی هیچ
❈۳❈
گرفته شرق تا غرب آفتابش ز خاقان تا به قیصر در رکابش
سر چترش به گردون سرکشیده جهان در سایه او آرمیده
❈۴❈
سواران همرهش از انجم افزون پیاده هم ز حد و حصر بیرون
فلک مست از رخ گیتی فروزش ملک حیران ز چرخ و باز و یوزش
❈۵❈
در آن صحرا از انبوه سپاهی زمین در زلزله تا گاو و ماهی
ز نعل و میخ اسبانشان هماره زمین گردیده پر ماه و ستاره
❈۶❈
سوارانش سراسر بر ستوران نهاده سر همه دنبال گوران
در آن نخجیرگه از زخم شمشیر رها کرده به هر جا پنجه ها شیر
❈۷❈
به قتل مرغ، شاهین گشته غازی سگ صیاد در روباه بازی
زدی هم باز گاهی بال و گه پر که تشنه بود بر خون کبوتر
❈۸❈
دماغ گاو کوهی شد فراموش که عمری رفته بد در خواب خرگوش
پلنگ و ببر هم، زان و هم گستاخ نمی کردند بیرون سر ز سوراخ
❈۹❈
زچندان صید کانجا گشته کشته همی بردند خلقان کشته پشته
ز چندان طمعه کاندر دست کس بود جهان را تا سر صد سال بس بود
❈۱۰❈
سزد چرخ ار ز صید خسروانی کند تا دور دارد میزبانی
در آن نخجیر دلکش از که و مه که بودند از نکویی یک ز یک به
❈۱۱❈
به صیدی گرچه هر یک را نظر بود ملک را چشم بر صیدی دگر بود
زصید ار کرده بود او شیر را قید شده بود آهویی را در جهان صید
❈۱۲❈
بنه گردن که آخر نیست تدبیر چو گردیدی اسیر صید تقدیر
مکش سر وز سر تقدیر مگدر که صید تیر تقدیریم یکسر
❈۱۳❈
فلک را گردش پرگار این است زمان را روز و شب خود، کار این است
که این یک را به زنجیر قضا قید کند وان را به تدبیر قدر صید
❈۱۴❈
برو خوش باش و با تقدیر می ساز مده گر سر برندت هیچ آواز
که در نخجیرگه خوش گفت پیری که صیدی نیست بی آسیب تیری
❈۱۵❈
پس آنگه با سواران هم آهنگ به سان مرد جنگی در صف جنگ
شکار انداز دشت و کوه، پرویز همی شد مست، بر بالای شبدیز
❈۱۶❈
که ناگاهان در آن نخجیر کردن قضا بردش کشان بربسته گردن
بهانه کرده صید و زان بهانه به سوی قصر شیرین شد روانه

فایل صوتی شیرین و فرهاد بخش ۵۱ - رفتن خسرو به شکار و رفتن از شکار به سوی قصر شیرین

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها