سلیمی جرونی:دوم پند آنکه با نادان مشو یار که از نادان، کشی اندوه بسیار
❈۱❈
دوم پند آنکه با نادان مشو یار
که از نادان، کشی اندوه بسیار
ز نادان، عاقل آن به کو گریزد
که از او جز سیه رویی نخیزد
❈۲❈
ز دانا گر رسد صد جور بهتر
که نادانت دهد صد بدره زر
ببر از مرد جاهل تا توانی
که با او هست ضایع، زندگانی
❈۳❈
مکن هم صحبتی با هیچ جاهل
که خوش زد این مثل، آن مرد کامل
که با ناجنس، صحبت داشت یک دم
اگر جنت بود، باشد جهنم
❈۴❈
اگر خواهی که هرگز نبودت بد
نشین تا می توان، با بهتر از خود
سخن بشنو ز دانا، تا که بتوان
مبین نادان که بادا مرگ نادان
❈۵❈
تو شیرینی شنو این پند شیرین
که دانایان پیشین گفته اند این
که با ناجنس منشین و میامیز
بود تا سعیت از نادان بپرهیز
❈۶❈
که یک نادان، برانگیزد از آن گرد
که صد دانا نیارد چاره اش کرد
کامنت ها