سلیمی جرونی:بود پند نهم اینت که تدبیر نیارد کردکس با امر تقدیر
❈۱❈
بود پند نهم اینت که تدبیر
نیارد کردکس با امر تقدیر
میفکن پنجه با تقدیر رفته
کزان دل گرددت رنجور و تفته
❈۲❈
هر آن کس را که نیکی سرنوشت است
مدام از نیکی خود در بهشت است
دگر آن را که بد دادندش از پیش
به دوزخ باشد از فعل بد خویش
❈۳❈
چو دارند از ازل هر یک قراری
نباشد هیچ کس را اختیاری
چو بارد تیغ در بی اختیاری
بنه گردن که تدبیری نداری
❈۴❈
که سرگردان این مهرند ذرات
و زین کار است عقل عاقلان مات
درین صحرا که ره زو نیست بیرون
به هر چه آید مکن چندین جگر خون
❈۵❈
متاب از امر فرمان سر، که دانا
نمی یارد نهادن زو برون پا
چو واقف گشتی از پایان این راه
به هر چه آید بگو الحکم لله
کامنت ها