کمالالدین اسماعیل:نور دو دیدگان ز لقای تو داشتم یک سینه پر زمهر و هوای تو داشتم
❈۱❈
نور دو دیدگان ز لقای تو داشتم
یک سینه پر زمهر و هوای تو داشتم
من جان و زندگی خودای جان و زندگی
گر دوست داشتم ز برای تو داشتم
❈۲❈
هر رنج و هر بلا که ز ایّام داشتم
از بهر دفع رنج و بلای تو داشتم
حقّا که گرچه خلق جهان عیب می کنند
محراب روی خود کف پای تو داشتم
❈۳❈
تا روز هر شبی بدو پا ایستاده من
دو دست برخداز دعای تو داشتم
گر چه ز روزگار وفاکس ندیده بود
از روزگار چشم وفای تو داشتم
❈۴❈
بر بند شد دلم که کلید مرادها
رخسار خوب طبع گشای تو داشتم
جای تو بی تو گردش گردون بمن نمود
الحق نه این امید بجای تو داشتم
❈۵❈
با این دل شکسته و این جان ناشکیب
کی طاقت فراق لقای تو داشتم؟
معذور دار، دست شریعت رها نکرد
گر ماتم تو من نه سزای تو داشتم
❈۶❈
دردا و حسرتا که همه باد پاک بود
امّیدها که من به لقای تو داشتم
بنگر چه سخت جانم و چون سنگدل که من
دم میزنم هنوز و عزای تو داشتم
کامنت ها