کمالالدین اسماعیل:صدرا بساط حضرت تو رفعتی گرفت کآنجا مگر بقوّت پر دعا رسم
❈۱❈
صدرا بساط حضرت تو رفعتی گرفت
کآنجا مگر بقوّت پر دعا رسم
معذورم ار مقصّرم اندر ثنای تو
زان برگذشته یی که منت بر ثنا رسم
❈۲❈
برآستانۀ تو ندانم که چون رسم
چون بر فلک بدین همه رنج و عنا رسم؟
انکامه ییست گرم ز شکر عواطفت
هر کوی و برزنی که من آنجا فرارسم؟
❈۳❈
چون در ریاض خدمت تو نزهتی کنم
اول قدم ز راه بدولت گیا رسم
لطف شمایلت بربایم بقهر ازو
گر من سپیده دم بنسیم صبا رسم
❈۴❈
بر دست جود تو بدهم من سزای او
گرروز بخشش تو بحرص گدا رسم
این بیت لا محاله گران بود خود بوزن
چون در مدایح تو بذکر عطا رسم
❈۵❈
چون من کنم مقابلۀ مشک با خطت
از نسختش نخست بجز و خطا رسم
باشد مرا عزیمت سرحدّ مدح تو
روزی که در سخن بحد انتها رسم
❈۶❈
در مجلسی که لطف تو بارهنر دهد
چندان که من رسم بحدیث سخا رسم
حاضر زلال لطف تو و من زتشنگی
نزدیک آنکه، دور ز تو ، بر فنا رسم
❈۷❈
سودای آن نمی پزم از آرزوی خام
کز خوان دولت تو ببرگ و نوا رسم
خرسند گشته ام که ز گلزار لطف تو
حرمان رها کند که ببوی هوا رسم
❈۸❈
نه پایۀ نخستین از با قدرتست؟
گیرم که بر مدارج اوج سما رسم
در عهد بندگیّ تو هرجا که میروم
اوّل وفا و پس منش اندر قفارسم
❈۹❈
سیمرغ وار گوشه نشینم نه چون مگس
بنشینم از حریصی هر جا که فارسم
پرواز در هوای طمع کم کنم مباد
کز دانه ی امید بدام بلا رسم
❈۱۰❈
وقتی رسیده ام بزمین بوس حضرتت
جان تازه گرددم چو بدان ماجرا رسم
اندیشه در معالی تو پست میشود
پس چون طمع کنم که بقرب لقا رسم؟
❈۱۱❈
گردن کشان بحضرت تو هم نمی رسند
من پیرسست، پای کشان تا کجا رسم؟
جایی که نوک نیزۀ خور بر نمی رسد
من چون بپای مردی چوب عصا رسم؟
❈۱۲❈
صدرا تو اوج ملک و مرا جای در حضیض
هیهات من کجا بخط استوا رسم؟
تو بر براق دولت و من خرسوار عجز
دشوار من بگرد رکاب شما رسم
❈۱۳❈
گیرم که جان بکندم و آیم بدرگهت
دربان رها کند که بصدر سرا رسم؟
گوید مرا زبان سنانش که دورباش
هرگه که بر در تو بنزد کیا رسم
❈۱۴❈
عمرت دراز باد که من در پناه تو
دارم امید آنکه باومیدها رسم
کامنت ها