کمالالدین اسماعیل:اثیرالدین را رسمست بر زبان قلم پیام روح قدس دم بدم ادا کردن
❈۱❈
اثیرالدین را رسمست بر زبان قلم
پیام روح قدس دم بدم ادا کردن
بنوک کلک گهر را جگر همی سفتن
بگام صیت مجارات با صبا کردن
❈۲❈
چرا زتیغ زبانت گهر همی بارد
گهر زتیغ چو مشکل توان جدا کردن؟
چو تو همی زنی خشک طوطی انگیزی
عجب نباشد از چوب اژدها کردن
❈۳❈
انامل تو چو گردد سوار زرده ی کلک
ز طاعتش نتواند خرد ابا کردن
ز زنگبار خورد آب و دم بروم زند
عنان او نتوان از بنان رها کردن
❈۴❈
اگرچه هر نفس اندر سرآید از سرعت
بدولت تو بود ایمن از خطا کردن
شکر ز طوطی و طوطی ز شکر آموزد
حکایت سخنانت بذوق وا کردن
❈۵❈
چو نکته های تو از پرده روی بنماید
ستاره را نبود روی جز قفا کردن
سخن ز مدح تو بیگانگی همی جوید
که مشکلست درین بحر آشنا کردن
❈۶❈
شروع در غرضی کان بعجز انجامد
هزار بار ز کردن بهست نا کردن
من از مکارم اخلاقت ای خلاصۀ فضل
خجل شدم ز بس انواع لطفها کردن
❈۷❈
چو در هوای تو داعی دم خلوص زند
زلال را نرسد دعوی صفا کردن
چو نیست قوّت انشا، چه حیلتست مرا
بجزا عادت لفظ تو چون صدا کردن؟
❈۸❈
براه مدح تو چون پای فکر آبله شد
مرا بدست چه باشد بجز دعا کردن
سخن خریدم و آنرا سخن عوض دادم
سخن فروشی نتوان بشهر ما کردن
❈۹❈
هم از کساد سخن باشد اهل معنی را
بمن یزید، سخن را سخن بها کردن
کامنت ها