گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

کمال‌الدین اسماعیل:بزرگوارا! صدرا! تو از تن آسانی خبر نداری از رنج بی نهایت من

❈۱❈
بزرگوارا! صدرا! تو از تن آسانی خبر نداری از رنج بی نهایت من
نگویی آخر بی آنکه او گناهی کرد چرا دریغ بود از فلان عنایت من
❈۲❈
دمی نباشد کز صوب بی عنایتیت برید عزل نیاید سوی ولایت من
قفای محنت بسیار میخورم بی آن که روشنست بنزدیک کس جنایت من
❈۳❈
خلاقت چو منی جستن از بزرگی نیست که خود پدید بود ابتدا و غایت من
گرفتم آنکه ز من صد گناه حادث شد نه واجبست بر انعام تو رعایت من؟
❈۴❈
مرا توقّع آن بد که اهل زلّت را برات امن رسد از تو در حمایت من
کجا تصوّر کردم که بی خطا و زلل بکام خویش رسد دشمن از سعایت من
❈۵❈
روا مدار که ناگه ز سورة الاخلاص چنین بیک ره منسوخ گردد آیت من
مرا بفضل خدا هست آن قدر هنری که سوی عیش مهّنا کند هدایت من
❈۶❈
منم که گر سخنم را سپهر دریابد برای فخر عطارد کند روایت من
اگر بخدمت گردون سرم فرود آید همه ز قرص مه و خور دهد جرایت من
❈۷❈
کشند حلقه پیراهنش سپاه قبول هر آن کجا که هنر بر کشید رایت من
مده بدست خران مالشم که حیف بود که ریش گاوی گوید: زهی کفایت من
❈۸❈
ترا چه گوید و در حقّ من چه فرض کند؟ کسی که بشنود از دیگران حکایت من
نشسته من بسپاهان سفیر اشعارم بچار گوشۀ عالم برد شکایت من

فایل صوتی قصاید شمارهٔ ۱۶۰ - ایضاً له

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها