کمالالدین اسماعیل:ای بزرگی که دست تریبتت پای اقبال استوار کند
❈۱❈
ای بزرگی که دست تریبتت
پای اقبال استوار کند
سایۀ مهر و مایۀ کینت
ماه را فربه و نزار کند
❈۲❈
خواجۀ چرخ با همه شهرت
بغلامیت افتخار کند
لطف تو غنچه سازد از پیکان
خشمت از آب ذوالفقار کند
❈۳❈
هر چه افلاک در نهان دارد
سر کلک تو آشکار کند
امر تو خاک را برقص آرد
نهی تو باد را حصار کند
❈۴❈
هر زمان دست بخشش تو بزر
کار یک شهر چون نگار کند
همه از کیسۀ کفت باشد
هر چه باد خزان نثار کند
❈۵❈
تند بادی که قهرت انگیزد
روی خورشید خاکسار کند
بوی ورنگی که لطفت آمیزد
و سمه در ابروی بهار کند
❈۶❈
دیرها شد که بنده زادۀ تو
هر شبی ناله های زار کند
مانده بی نام و نان که مولانا
از پی او چه اختیار کند
❈۷❈
چند در انتظار این هر دو
چشم اومید را چهار کند
انتظارش مده که آتش و آب
نکند آنچه انتظار کند
❈۸❈
اوّلین لقمه استخوانش مده
کش دهان امل فگار کند
مینوازش لطف چندان کو
خو فرا جور روزگار کند
❈۹❈
اگرش تربیت کنی چه شود؟
کرمت این چنین هزار کند
متبرّم مشو ازین داعی
ورچه ابرام بی شمار کند
❈۱۰❈
با چنین دخل و خرج از کرمت
نکند کدیه، پس چه کار کند؟
دست انعام بر سرش میدار
ورنه ترتیب پا فزار کند
کامنت ها