کمالالدین اسماعیل:مملکت رازنوی داد شکوهی دیگر شاه جمشیدصفت،خسرو افریدون فر
❈۱❈
مملکت رازنوی داد شکوهی دیگر
شاه جمشیدصفت،خسرو افریدون فر
وارث ملک سلیمان،ملک حیدردل
که بگسترد در آفاق جهان عدل عمر
❈۲❈
تاج بخش ملکان،اعظم اتابک که ندید
تاجهانست بانصاف تراز وی داور
آن ملک خلق ملک خلق که آراست خدای
منظر و مخبر زیباش زهم نیکوتر
❈۳❈
شاه کان بخشش دریادل سلغز سلطان
کزبن دندان فرمان براوگشت قدر
ای زشاهان جهان آمده برسرچون تاج
وی ز تو ملک سرافراز چو تاج ازگوهر
❈۴❈
بالش ملک عراق ازتوچوشدپشت قوی
پهلوی فتنه کنون جای کند بر بستر
هرکجا باز سر رایت توسایه فکند
کبک وشاهین بهم آیندسوی آبشخور
❈۵❈
تازالقاب توشدپایۀ منبرعالی
چرخ نه پایه همی رشک برد بر منبر
دهن زرچوگل ازخنده همی ناساید
تاکه از نام تو بستند بزربر زیور
❈۶❈
افسروتخت سراپای ممالک گشتند
خودتوبودی زجهان لایق تخت وافسر
لاجرم سجده گزارست ترااین درپای
لاجرم بوسه زنانست ترا آن برسر
❈۷❈
تابرو موکب منصورتراره گذرست
همه سرمه ست کنون خاک سپاهان یکسر
برج قوس است سپاهان را طالع دراصل
زیبد ارمشتریش آمد سعد اکبر
❈۸❈
ای سخاگسترشاهی که توانگردل شد
هرکه یادکرمت بردل اوکرد گذر
بادلطف تواجل راببرد زوراز پای
زخم تیغ توعرض را ببرد از جوهر
❈۹❈
کوه را لشکر تو پست کندچون هامون
بحر راهمّت توغوطه دهدچون لنگر
لفظ شیرین تو و رأی جهان افروزت
بی نیازیّ جهان میدهدازشمع وشکر
❈۱۰❈
نظردولت توخوبترازیاری بخت
مدد همّت توبه ز فراوان لشکر
هرکه او نام خداوند نگارد بر دل
همچنان سکّه بودجایگهش بر سر زر
❈۱۱❈
بسته داردکمرطاعت توخرد و بزرگ
کوه بر صحرا تا کاه بدیوار اندر
رای توگردهد اجرای قمرچون خورشید
هرسرمه نشود کیسه اش از نو لاغر
❈۱۲❈
جود دستت نگذارد که شود زر مجموع
زان پراکنده بودحرف زر از یکدیگر
گرکسی هست مدنّق چوتراز و سروسنگ
شاه را باری ازبخشش زر نیست گزر
❈۱۳❈
نور هرگز نتوان کرد زخورشیدجدا
کرم ازخاطرخسرو نتوان برد بدر
مدح دست گهرافشان تو سر می ناید
آری ازدریا آسان نتوان کردعبر
❈۱۴❈
آتش خشم توگرروی بگردون آرد
خرمن مه شود از شعلۀ اوخاکستر
فیض طبع تو اگر باد دمد برآتش
با سمندر زیکی خانه شود نیلوفر
❈۱۵❈
آهنین روی تری زاینه انگام مصاف
گرچه دربزم سبک روی تری ازساغر
هرکه درگردوغا تیغ تودردست تودید
دیدباهم ظلمات وخضرواسکندر
❈۱۶❈
گه زنی تنها برقلب بداندیش چوتیر
گه برهنه بسرخصم روی چون خنجر
برهم آوردچو پرکار زبیمت سروپای
آنکه دل راست نبد باتو بسان مسطر
❈۱۷❈
مجمرآسا سزد ارپای کشد دردامن
زانکه دل سوزۀ خلقست عدوچون مجمر
دل بدخواه هماناکه زجان سیرشدست
که بآب لب شمشیرتوشدتشنه جگر
❈۱۸❈
گاه عرض هنرش چون همه دست انگشتست
باد درسرزچه گیرد عدوت چون مزهر
برجگرآب نبودست عدوراهرگز
جزبوقتی که کشد نوک سنانت دربر
❈۱۹❈
ای بساسرکه فرو رفت بآب تیغت
جای آن آب همه ساله ترازیرکمر
غمزۀ ناوک توچون بکرشمه نگرد
جان دشمن ببردچون دل عاشق دلبر
❈۲۰❈
یارب آن مرکب شاه است برآن دشت نبرد
یابفرمان قضاکوه روان درمحشر
رنگ اوآتش ونعل وسم اوآهن وسنگ
دیده یی آهن وسنگی که جهد همچو شرر؟
❈۲۱❈
همچو نوری که زخورشید فتد در روزن
گاه سرعت بجهد چابک وچست ازچنبر
دست وپایش چوکشدلام الف ازبادهوا
گوشش ازهاء مشقّق بنمایند اثر
❈۲۲❈
درسرآیدزسبک پایی اومردم چشم
هرکه خواهدکه بگردش رسداز راه نظر
همچو فکرت زجهانی بجهانی بردت
که ترا ازحرکاتش نبودهیچ خبر
❈۲۳❈
اندرآن روزکه ناگاه سپاه آجال
بر بداندیش بگیرند سرکوی حذر
تیغ چون وسوسۀ عشق درافتدبدماغ
تیرچون شعشعۀ نوردرآیدببصر
❈۲۴❈
نوک پیکانهادرچشم دلیران غرقه
همچنان غنچه که پیوسته کنی با عبهر
این بسر پیش عدو بازشودچون نیزه
وان نهد روی سوی تیرو وتبرهمچو سپر
❈۲۵❈
گرزخایسک شود،تارک گردان سندان
دشت ناورد بودکارگه آهنگر
آتش ازسینه فشانند چوکوره گرهی
تیغ گیرند بدندان گرهی چون انبر
❈۲۶❈
بلعجب مهره بدان چابکی ازحقّه نبرد
که سرخصم ترا تیغ ز زیر مغفر
توهمی تازی ونصرت زپی وفتح ازپیش
بدودست از تو در آویخته اقبال و ظفر
❈۲۷❈
گشته بردشمن توروی زمین ننگ چنان
که نیاید بجز از زیر زمین جای مفر
خسروا،شاها،جایی برسیدی زکمال
که بدانجانرسیدست کمالات بشر
❈۲۸❈
نیست همتای تودرحیّز امکان بوجود
بارهاکردخردرخت جهان زیروزبر
ابرانعام توبی منّت کس می بارد
برهمه خلق جهان خاصه بر ارباب هنر
❈۲۹❈
التفاتی زتوسرمایۀ ملکی باشد
نیم بار از نظر لطف درین بنده نگر
نیست درفنّ خودم چون تو ز شاهان همتا
باز پرس ازسخنم گرت نباشد باور
❈۳۰❈
پارسی شعربدان پرورم ازجان که بود
نسب من بدرخسرو دانش پرور
ای خریدارهمه اهل معانی کرمت
بنده را نیز اگر چند گرانست بخر
❈۳۱❈
اگراوسود کندبرتوزیانی نبود
ورزیانی فتدت گیر بر آنهای دگر
تاجهانداری بی یاوری دولت نیست
بادت اندر دو جهان حفظ الهی یاور
❈۳۲❈
بسرتیغ همه دست مخالف بر بند
به پی قدرهمه تارک افلاک سپر
دیرزی،شادنشین،خصم فکن،دوست نواز
سیم ده ملک ستان مدح نیوش ومی خور
کامنت ها