گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

کمال‌الدین اسماعیل:خیز در ده شراب گلگون را شادی اندرون و بیرون را

❈۱❈
خیز در ده شراب گلگون را شادی اندرون و بیرون را
آن چنان مست کن ز باده مرا که ندانم ز کوه هامون را
❈۲❈
چون ز باده سرم شود گردان نارم اندر شمار گردون را
خون من خورد چرخ ساغر شکل باز خواهم ز ساغر آن خون را
❈۳❈
جرعه بر خاک ریز بیشترک مست گردان دماغ قارون را
تا ز شادیّ آن بر اندازد از دل خلق گنج مدفون را
❈۴❈
چرخ افگند اهل دانش را آسمان برکشد هردون را
باده را در فکن تو نیز بجام برکش انگه سماع موزون را
❈۵❈
تنگ ابریشمین بکش بر چنگ گرم کن بار گیر گلگون را
تا ز بهر شکست لشکر غم بسر خم برم شبیخون را

فایل صوتی غزلیات شمارهٔ ۱

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

nabavar
2018-03-16T23:26:23
چرخ افگند اهل دانش راآسمان برکشید هر دون را
nabavar
2018-03-16T23:35:01
ناشکیب آه ، از دل چه میرسد ما را  چه کنم زار نا شکیبا را راه گم کرده میرود بیراه نه به ساحل که راه دریا را همچو مجنون اسیر لیلایش خوش حریفی ست ترس و پروا را  ترسم آخر که بشکند موجی ناز پرورده جام مینا را  چند گاهی گرفتمش در بر وا نهادم حریم سودا را گاه بردم بکوه و دشت و دمن تا کند باز چشم بینا را بردمش در میانه ی بستان بنگرد ناز سرو و طوبا را گفتمش : بنگر این گل و سوسن مده از دست این تماشا را آسمان بهر تو به زینت کرد عقد پُر جلوه ی ثریا را آنچه طعمه به دام بنهادم خود شدم صید ، مرغ دانا را گفت جامی ز عشق ما را بس وا نهادیم کاخ خضرا را به ” نیا “ بنگر ، در ره معشوق  چشم پوشیده دار دنیا را