کمالالدین اسماعیل:من چو بچۀ مهر تو بشکستم وز دست غم تو بی وفا جستم
❈۱❈
من چو بچۀ مهر تو بشکستم
وز دست غم تو بی وفا جستم
فارغ شدم و زبان بد گویان
بر خود چو در وصال تو بستم
❈۲❈
از آمدنت طمع چو ببریدم
از محنت انتظار وارستم
گر دست بشستم از تو جایش بود
کز دست تو خون بخون بسی شستم
❈۳❈
صد بار مرا شکست عهد تو
من عهد تو هیچ بار نشکتم
سر رشتۀ جور و ناز بگسستی
من نیز امید از تو بگسستم
❈۴❈
هستت دگری بجای من، آری
شک نیست که من بجای آن هستم
لختی بدویدم از قفای تو
چون مانده شدم ز پای بنشستم
❈۵❈
گر با سر مهر تو شوم دیگر
شاید که نهی نگار بر دستم
کامنت ها