کمالالدین اسماعیل:دل غنچه را باز این غم گرفتست که پشت بنفشه چرا خم گرفتست
❈۱❈
دل غنچه را باز این غم گرفتست
که پشت بنفشه چرا خم گرفتست
نقاب از رخ او بخواهد گشودن
صبا غنچه را زان فرادم گرفتست
❈۲❈
چمن را خط سبزه منشور ملکست
که اقلیم شادی مسلّم گرفتست
مگر چشم من دید در خواب نرگس
که چشمش ز چشمم چنین نم گرفتست
❈۳❈
مزاج گل از مشک و می شد سرشته
کزن بوی و زان رنگ در هم گرفتست
شد از زلف یارم بشولیده کارش
بنفشه ازین روی ماتم گرفتست
❈۴❈
رضا داد لاله بخون پیاله
که خونش گرفتست و محکم گرفتست
همه راز دل غنچه با باد گوید
تو آن ساده دل بین که محرم گرفتست
کامنت ها