کمالالدین اسماعیل:دروغ بود که من در غمت صبور شدم خلاف بود که از خدمنت نفور شدم
❈۱❈
دروغ بود که من در غمت صبور شدم
خلاف بود که از خدمنت نفور شدم
دراز دیدم در تو زبان نزدیکان
برای مصلحتی یک دو روز دور شدم
❈۲❈
در اندرون من از آرزو جگر خون شد
بظاهر ار چه نمایم که من صبور شدم
شدم بوصل تو مغرور من ز نادانی
ببین که عاقبت اندر سر غرور شدم
❈۳❈
هنوز زلف تو دارد دل شکستۀ من
که تا نگویی در بند آن کسور شدم
چو خاک کوی ترا زحمت از حضور بود
بآستان تویی زحمت حضور شدم
کامنت ها