کمالالدین اسماعیل:باز دیدی که ابر تر دامن باغ را کرد پر گهر دامن؟
❈۱❈
باز دیدی که ابر تر دامن
باغ را کرد پر گهر دامن؟
گل ز بهر نثار بر چیدن
پیرهن کرد سر بسر دامن
❈۲❈
غنچة تنگ چشم را گر چه
هست پر خرده های زر دامن
از گدایی چو قرص خور بیند
باز گیرد ز یکدگر دامن
❈۳❈
سرو آزاد بین چو چالاکان
در زده چست در کمر دامن
پای در آب می نهد زیراک
کرد از ساق ز استر دامن
❈۴❈
گر چه ار خار خیمة گل را
میخها کوفتند بر دامن
روی نگشاده رخت می بندد
درچده از پی سفر دامن
❈۵❈
وانک وانک چنار پنجه کشید
کش بگیرد برهگذر دامن
کف برآورده پای در زنجیر
آب دیوانه شکل تر دامن
❈۶❈
وانک اندر قفای دیوانه
کوه کردست سنگ در دامن
کامنت ها