کمالالدین اسماعیل:لب و دندان یار من نگرید خوشی روزگار من نگرید
❈۱❈
لب و دندان یار من نگرید
خوشی روزگار من نگرید
تیر دیدی که در کمان باشد
قامتش در کنار من نگرید
❈۲❈
اختیار منست خوبی او
خوبی اختیار من نگرید
ترسم از نازکی برنجد اگر
تیز در روی یار من نگرید
❈۳❈
نظر از چشم من اوام کنید
هرکه اندر نگار من نگرید
یا چو در روی او نگاه کنید
باری هم از شمار من نگرید
❈۴❈
دوش هندی خویش خواند مرا
اینهمه اعتبار من نگرید
بوسه یی خواستم همی ز لبش
گفت: خه! کار و بار من نگرید
❈۵❈
با دهانت فتاد بوسۀ من
چشم بد دور کار من نگردی
کامنت ها